به سوی پایداری در توسعه

توسعه پایدار، پیشرفت همه‌جانبه و مسئولیت اجتماعی سازمانی-از نگاه هامون طهماسبی

به سوی پایداری در توسعه

توسعه پایدار، پیشرفت همه‌جانبه و مسئولیت اجتماعی سازمانی-از نگاه هامون طهماسبی

به سوی پایداری در توسعه

از جست و جو و دغدغه برای ساختن جامعه‌ای بهتر، به مفهوم «توسعه پایدار» رسیدم و این، زمینه‌ای است که در این سال‌ها فعالیت‌های پژوهشی، آموزشی و مشاوره‌ای من را به سوی خود همگرا کرده است.
این وبلاگ قرار است ان شاء الله به شکلی ساده و بی‌تکلف، برخی از مشاهدات، تجربه‌ها، فکرها و دغدغه هایم را در این حوزه با مخاطبان به اشتراک بگذارد.
و البته حتما لازم است تاکید کنم که «توسعه پایدار» برای من دقیقا آنچه که در مغرب زمین درس داده می‌شود نیست و حرف‌های زیادی درباره آن و مفاهیم مرتبط نظیر «پیشرفت» دارم؛ لذا تاکید زیادی دارم که به ویژه در حوزه جامعه و فرهنگ، خود بایستی مولد و نظریه‌پرداز برای بازتعریف این پارادایم پیشران دنیای امروز باشیم.
عکس بالای وبلاگ را در کردستان زیبا گرفته‌ام و بسیاری از چیزهایی را که از توسعه پایدار می‌خواهم، مختصر و مفید بیان می‌کند: زندگی‌ای از نظر اقتصادی آبرومند، در دامان طبیعتی زیبا و سرسبز و در بستر جامعه‌ای شاداب که فرهنگ اصیل بومی خود را حفظ کرده و با حضور آرامش بخش «خانواده ایرانی» به عنوان رکن بی‌بدیل آن، به سوی سعادت می‌رود.
هامون طهماسبی

بایگانی

۷۴ مطلب با موضوع «توسعه پایدار» ثبت شده است

27 و 28 آذر فرصتی دست داد تا به دعوت سازمان منطقۀ ویژۀ اقتصادی انرژی پارس، سفری به عسلویه و نیز تنگۀ بیرمی در استان بوشهر داشته باشم. این برنامه در راستای همکاری‌ای است که اخیرا با منطقه ویژه تعریف کرده‌ایم تا دستیار پژوهشی و مشورتی مدیریت محیط زیست منطقۀ ویژه در پیشبرد پویش «رویش پارس» شویم. پویش رویش پارس، یک جریان اجتماعی در بین مجتمع‌های تولیدی مستقر در منطقه است که هدفش ارتقای شاخص‌های محیط زیستی این شرکت‌هاست و دو بال دارد. یکی، جایزه‌ای با نام «تحول سبز» رویش که یک جایزۀ حرفه‌ای و متمایز در زمینۀ صنعت سبز است که اختصاصی برای شرکت‌های مستقر در منطقه اجرا می‌شود و انگیزه‌ای برای اقدامات مثبت مسئولیت اجتماعی آنها در حوزه محیط زیست خواهد بود. بال دیگر پویش رویش پارس، یک جریان یادگیری جمعی برای پیدا کردن فهم مشترک راجع به مسائل موجود و راه‌کارهای شدنی برای ارتقای محیط زیست منطقۀ عسلویه است که در قالب ایده‌ای ابتکاری با نام «باشگاه هم‌آموزی رویش» اجرایی می‌شود. 

سفر اخیر دو بخش داشت: یک سمینار آموزشی و نیز بازدیدی از اقدامات جالب توجه کنش‌گران محیط زیست منطقه و نیز سازه‌های باستانی آبخیزداری در استان بوشهر و مناطق حفاظت‌شدۀ آن. 

جدای از همراهی دکتر حسین آخانی گرانقدر -که همیشه آزادگی و کنشگری خالصانه‌اش را برای محیط زیست کشور ستایش می‌کنم- در این برنامه، افتخار آشنایی با آقایان پدر و پسر «باغبانی» و تلاش‌های ارزشمندشان در پویش مردمی «نجات کوه بیرمی» مزۀ این تجربه را دوچندان کرد. پویش نجات بیرمی از دست معدن‌کاران، یک پویش مردمی است که بر پایۀ سطح بسیار بالایی از بینش فعالین محیط زیست و مردمان بوشهر بنا شده که به توسعۀ غیرمسئولانه و منفعت‌طلبانه نه گفتند و پای نجات بیرمی و حیات وحش و پوشش گیاهی‌اش ماندند. آنقدر داستان پویش بیرمی هیجان‌انگیز و الهام‌بخش است که به ذهنم رسید آن را تبدیل به محتوای درسی کنم. جدای از رشادت و تلاش‌های مردمان بوشهر در این پویش، نکتۀ تاسف‌بار دیگر، فضای بی‌ضابطه، غیر پاسخگو، سودجویانه و رهاشدۀ بخش صنعت و معدن کشور در ارتباط با مسئولیت‌های اجتماعی خود است. اینکه یک معدن‌کار بتواند به راحتی و بدون رضایت جامعۀ محلی و فقط با هدف اقتصادی، و احتمالا با زد و بند با دستگاه‌های اعطاکنندۀ مجوز، وارد یک منطقۀ حفاظت‌شده شود و به تخریب محیطزیست و میراث فرهنگی بپردازد، بسیار نگران‌کننده است و می‌دانم همین حالا در خیلی نقاط دیگر کشور دارد اجرایی می‌شود. فکر می‌کنم باید مجموعه‌ای از اقدامات در سطوح مختلف در دستور کار قرار بگیرد. از تقویت پویش‌های مردمی اصیل تا تلاش برای تغییرات در تنظیم‌گری و قوانین این حوزه و نیز آموزش‌های مرتبط برای مدیران فعلی و آینده...مردمان نازنین و طبیعت زیبای و مظلوم در جوامع محلی به تنهایی یارای حراست از داشته‌های خود و کشور را در مقابل سرمایه‌داری غیر مسئولانه ندارند.

اگر تمایل داشتید در مورد جایزۀ تحول سبز رویش بیشتر بدانید، دعوت می‌کنم این لینک را از سایت منطقۀ ویژه پارس ببینید. در مورد باشگاه هم‌آموزی رویش هم بعدا بیشتر خواهم نوشت.

 
 
۰ نظر ۳۰ آذر ۰۳ ، ۱۵:۰۴
هامون طهماسبی

چند هفته اخیر، در کنار مشغله‌های مرسوم و جاری، با جمعی از دوستانمان در «دیده بان ارزیابی محیط زیستی ایران» پیگیر اثرگذاری بر برنامه هفتم توسعه از منظر موضوع مهم و کلیدی «ارزیابی اثرات محیط زیستی» بودیم. سی و یکم خرداد در مرکز پژوهشهای مجلس، گفتگوی مفصلی با کارشناسان و مدیران گروه محیط زیست داشتیم و امروز هفتم تیر هم در آخرین تلاش، با خانم سمیه رفیعی، نماینده مجلس و رئیس فراکسیون محیط زیست جلسه داشتیم که شاید بتوانیم برای پنج سال آینده قدری فضای فعالیت اصلاح گرانه برای بهبود نظام ارزیابی محیط زیستی در ایران را هموارتر کنیم.

متاسفانه روند تصویب برنامه هفتم روند خوب و قابل دفاعی نبود و حداقل در حوزه ای که با دوستانمان به آن اشراف نسبی داریم، یعنی حوزه ارزیابی اثرات محیط زیستی، مواد پیشنهادی بسیار مخرب، غیرکارشناسی و زیان آفرین برای محیط زیست کشور است. متاسفانه مسائل غیرکارشناسی اثر بزرگی بر تصویب این زیرساختهای قانونی مهم دارند و تلاشهای ما هم ممکن است نهایتا نتواند به سرمنزل مقصود برسد.

با این حال، از منظر مسئولیت اجتماعی فردی حس کردیم که باید در این مدت فعال باشیم و هرچه در توان داریم به سهم خودمان برای اثرگذاری بر این موضوع ایفا کنیم. استقلال تیم ما و ذی نفع نبودن مستقیم در ارتباط با بهبود نظام ارزیابی اثرات محیط زیستی در ایران، از نقاط قوت تیم دوست داشتنی مان است که به ما اجازه می دهد فقط متمرکز بر «مصالح کشور و محیط زیست کشور» باشیم. متاسفانه بسیاری از بازیگران امروز این عرصه که این روزها هم در راهروهای مجلس پیدایشان می شود، نفع مستقیم سازمانی و شخصی از شرایط دارند و این به زیان مصالح کشور خواهد بود. از سوی دیگر، در حوزه محیط زیست نیاز به ورود و کنشگری موثرتر افرادی داریم که از منظر مدیریتی و سیاستی به قضایا نگاه کنند که واقعا نایاب هستند و من به جز «دیده بان ارزیابی محیط زیستی» هیچ نهاد فعال دیگری در این عرصه با این مشخصات نمی شناسم. ما چاره ای نداریم که محیط زیست را به عنوان یک مساله مدیریتی، سیاستی، و بین بخشی تحلیل کنیم و در محاسباتمان لحاظ کنیم وگرنه راه به جایی نخواهیم برد...

۰ نظر ۰۷ تیر ۰۲ ، ۱۹:۴۸
هامون طهماسبی

امروز در مجتمع مس شهر بابک، یک دوره آموزشی یک روزه داشتم برای دست اندرکاران حوزه مسئولیت اجتماعی این شرکت و نیز برخی مشاوران و همکاران این مجموعۀ بزرگ صنعتی در حوزه اجتماعی.

مجتمع مس شهربابک متعلق به شرکت ملی مس ایران است و جزو مجتمع‌های نسبتا نوپای این صنعت در کشور محسوب می‌شود. با این حال در دو دهه گذشته باعث تغییرات اجتماعی و اقتصادی قابل توجهی در منطقه شهربابک شده است. این شرکت در حوزه اجتماعی هزینه‌های نسبتا قابل توجهی نیز انجام می‌دهد. با این حال، هیچ‌گاه، ساختار ویژه‌ای برای راهبری موضوعات مسئولیت اجتماعی خود نداشته و مسائل مرتبط، غالبا در واحد روابط عمومی یا سطوح مدیریتی دیگر سازمان و با نگاه سنتی به کار اجتماعی، حل و فصل می‌شده است. هدف از این دوره، آشنایی مخاطبان با کلیات موضوع مسئولیت اجتماعی و توسعه پایدار بود تا شاید مقدمه‌ای باشد برای ساختارمند شدن این موضوع در این مجتمع. البته منظور، ساختار ویژه و اختصاصی‌ای است که اساسا برای مسئولیت اجتماعی شکل گرفته باشد و راجع به آن فکر کند و برنامه پیشنهاد کند و پایش انجام دهد؛ وگرنه، در قالب واحدهایی که در بالا نام برده شد، به هر حال بخشی از این موضوعات جلو می‌رود و البته قطعا چه در اینجا و چه در هرمجموعه دیگری، از این شیوه پیش‌برد موضوعات مرتبط با CSR نباید انتظار داشت که اتفاقات خارق العاده‌ای رخ دهد.

همان‌طور که انتظار داشتم، مهمترین دغدغه مجموعه راجع به پروژه‌های مربوط به جامعه بود و این البته موضوع عجیبی نیست؛ چراکه چنین مجموعه‌های صنعتی با درآمدهای بالا که در شهرهای کوچک ایجاد می‌شوند، کانون جلب توجهات و تقاضاها برای مشارکت در امور توسعه در جامعه پیرامون خود می‌شوند و البته در فقدان یک ساختار ویژه برای راهبری و پرداختن به این موضوع، حتما همیشه این خطر وجود دارد که هزینه‌های کلان انجام‌شده در این بخش، نه تنها نتواند اثربخشی لازم را برای اهداف اجتماعی داشته باشد، بلکه بعضا پیامدهای اجتماعی ناخواسته و ناگواری نیز ایجاد کند. اما اینکه از همین حالا زنگ هشدار برخی پیامدهای فرهنگی و اجتماعی ناشی از توزیع منابع و چرخه‌های اقتصادی فعال‌شده در پیرامون کسب‌وکار شرکت مس در این شهر کوچک به گوش می‌رسد. موضوعی که تجربه ناگوار آن را قبلا در شهرهای دیگر استان کرمان نظیر سیرجان داشته ایم که اگرچه شاخص‌های اقتصادی در یک منطقه در مدت کوتاهی، با رشد قابل توجه روبرو می‌شوند، اما پیامدهای ناگواری نیز بر جامعه، اقتصاد و البته محیط زیست ایجاد می‌شود که می‌تواند بسیار نامطلوب و خطرناک باشد.

امیدوار هستم که اگر فرصتی دست داد، فراتر از یک دوره آموزشی، در قالب خدمات مشاوره بتوانم در کنار دست اندرکاران این موضوع در این مجتمع قرار بگیرم تا شاید بتوانیم حالا که هنوز خیلی دیر نشده، و فرصت باقیست، قدمهای مثبتی برای کمک به توسعه پایدار منطقه برداریم.

(یکی از حوزه‌هایی که در چند سال اخیر مورد توجه مسئولان مجتمع قرار گرفته است، تامین محلی است و اخیرا حوزه آن نیز فراتر از تامین مایحتاج غذایی و البسه و امثالهم رفته و به حوزه های قطعات و خدمات صنعتی نیز ورود کرده است)

۰ نظر ۲۹ آبان ۰۱ ، ۲۲:۳۸
هامون طهماسبی

امروز مهمان کمیته ای بودم که هدفش بررسی تجربه و مسیر آینده بنیاد علوی در حوزه خدمات رسانی سلامت به اقشار محروم و مستضعف است. جلسه با حضور نمایندگانی از حوزه های مختلف ستادی و غیرستادی مرتبط بنیاد علوی برگزار شد و من هم دقایقی در جلسه صحبت داشتم.

شالوده بحث من بر این بود که نظام سلامت در کشور ما به سرعت به سمت آمریکایی شدن در حال حرکت است و الگوی آمریکایی، دغدغه اش سودآوری و خصوصی سازی برای نظام سلامت است که در مقایسه با نظامهای سلامت دیگر موجود در دنیا، به هیچ وجه نباید الگوی نظام سلامت در کشور ما باشد. چنین نظامی، با تمرکز بر تولید سود از خدمات سلامت و خصوصی سازی، به تدریج محرومیت زا خواهد شد و اقشار زیادی را از دایره خدمات خود خارج خواهد کرد. برایشان مثال تبلیغات «فروش سهام» بیمارستانهای خصوصی را زدم که نوشته اند : «فرصتی عالی برای سودآوری با خرید سهام بیمارستان فلان!». در جلسه گفتم که بیمارستان، فرصت عالی برای کسب سود نیست !! بلکه فرصتی عالی برای خدمت رسانی به مردم و کاهش درد و رنج ایشان است!

در ادامه گفتم که ردپای محرومین و مستضعفان باید بیشتر در اسناد بالادستی و اساسنامه های این مجموعه دیده شود. برای مثال، تنها هولدینگ سلامت این مجموعه، هیچ ردی از خدمت به محرومین در اساسنامه خود ندارد و ممکن است در آینده اتفاقاتی که در برخی نهادهای حاکمیتی در جهت تجاری شدن رخ داده (مثل مجموعه برکت) در اینجا هم رخ دهد.

در اظهاراتی که در جلسه مشخص بود مخالفانی هم دارد، تاکید کردم که نظام سلامت نباید یک کسب و کار انتفاعی باشد و این بزرگترین خطر پیش روی نظام سلامت در کشور ما هست و پیموندن همان مسیر غلط نظام سلامت آمریکایی است.

در ادامه گفتم که حال با این چشم انداز و روند، وظیفه بنیاد مستضعفان و بنیاد علوی فقط این نیست که به درست کردن خراب کاری های این نظام مشغول باشد و برای مثال کمک هزینه درمان برای مردم فراهم کند یا آدم ورشکسته ای به خاطر هزینه های درمان را تحت پوشش یارانه یا بسته معیشتی قرار دهد. بنیاد مستضعفان به عنوان صدای مستضعفان، باید از نظام سلامت مطالبه کند و به جنگ ساختارهای محرومیت زا برود. یکی از مهمترین این ساختارها، بحث «تضاد منافع» عمیقی هست که ما در نظام سلامت ایران با آن روبرو هستیم و مثلا می بینیم که وزیر یا معاون وزیر بهداشت خودشان صاحب شرکت دارویی هستند!!!...در چنین وضعیتی، مبارزه با تضاد منافع در نظام سلامت هم جزو وظایف بنیاد علوی و مستضعفان باید باشد؛ مثل هر اصلاح ساختاری و ریشه ای دیگر که علت محرومیتها و درد و رنجهای مردم خواهد بود.

بحث بعدی من معطوف به این بود که ما در سال 2022 هستیم و نباید با روشهای سال 1970 به خدمات حمایتی سلامت بپردازیم و بعد مثالهایی از هند، آفریقا و برخی کشورهای دیگر زدم که چطور برای خدمترسانی گسترده به فقرا و محرومین در امر سلامت از «نوآوری اجتماعی» بهره گرفته اند. در جلسه گفتم که منابع مالی بنیاد مستضعفان، به هیچ وجه پاسخگوی حجم نیازی که در کشور در حوزه سلامت برای اقشار نیازمند وجود دارد نیست (تقریبا سه دهک الان در چنین وضعیتی هستند!)، و لذا باید به سمت نوآوری و روشهای ابتکاری برای خدمت‌رسانی و رفع مشکلات مردم رفت و به ویژه در این مسیر از فناوریهای نوین نیز بهره برد (نظیر ICT).

همچنین خواستم که بنیاد به «اجتماعی تر شدن خدمات سلامت» فکر کند. ملاحظات اجتماعی در تعریف خدمات و اقدامات نظیر ساخت درمانگاه و تهیه بسته معیشتی کمتر دیده شده و باید این مسیر اصلاح شود، وگرنه با اتلاف منابع روبرو خواهیم بود. یکی از الزامات این اجتماعی شدن، این است که مسئله را از سمت ذی نفعان بهره بردار خدمات سلامت ببینیم. مثلا اینکه مسائل واقعیشان و نیازمندیهای واقعیشان چیست؟ بیمه ندارند؟ اسکان مشکل است؟ پول دوا و دکتر گران است؟ مشورت خوب بهشان داده نمی شود؟ تنها وسط میدان هستند؟ دسترسی به پزشک متخصص در منطقه کم است؟ ...و آن وقت، مسئله محور، به دنبال راهکارهای نوین و البته اجتماعی برای حل انها رفت که ممکن است به پرهزینگی ساخت بیمارستان نباشد ولی ثمراتش بسیار بیشتر از آن باشد.

نهایت اینکه بنیاد نباید در این عرصه تنها پا به میدان بگذارد. باید از ظرفیت نهادهای دیگر حاکمیتی و دولتی و البته بخش مردمی هم به خوبی استفاده کند تا با تجمیع منابع و توانها، خدمترسانی بهتری به اقشار نیازمند خدمات سلامت صورت بپذیرد.

 

۰ نظر ۲۵ مهر ۰۱ ، ۱۶:۴۷
هامون طهماسبی

امروز یک دوره آموزشی برای کارکنان بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران با عنوان «توسعه پایدار و مسئولیت اجتماعی سازمان‌ها» برگزار کردم. این دوره که به شکل مجازی برگزار شد، به درخواست واحد آموزش بانک مرکزی و با هدف آشنایی مخاطبان با مبانی و مقدمات مفاهیم توسعه پایدار و مسئولیت اجتماعی سازمان‌ها برگزار شد. من فکر می‌کنم که واقعا در همه سازمان‌ها لازم است که همه سطوح کارکنان، و به ویژه مدیران ارشد این دوره‌های مقدماتی آشنایی با توسعه پایدار و مسئولیت اجتماعی را بگذرانند. دنیا به سرعت در حال تغییر است و مفاهیم اجتماعی و رویکردهای اجتماعی بخشی جدایی ناپذیر از سیاستگذاری‌ها و برنامه‌های دولت‌ها و سازمان‌ها می‌شوند و این حجم از بی‌توجهی و غفلت نسبت به این مفاهیم و روندها در کشور ما، قابل پذیرش نیست. چنانچه تمایل به برگزاری این دوره در سازمان خود داشتید از طریق منوی «درباره من» درخواستتان را با بنده مطرح کنید.

۰ نظر ۰۹ مرداد ۰۱ ، ۱۷:۲۹
هامون طهماسبی

امشب من و تعدادی از همکارانم در مدرسه توسعه پایدار، با جمعی از فعالین محیط زیست که این روزها پرچم دار جنبش اعتراضی احداث پتروشیی میانکاله شده اند، یک جلسه مجازی خصوصی داشتیم. هدف از این جلسه این بود که دغدغه ها و دانشمان را درباره مسائل «ارزیابی اثرات محیط زیستی طرح های توسعه در ایران» با آنها به اشتراک بگذاریم و کمک کنیم که مطالبات و اقدامات بعدیشان هدفمندتر و کمک کننده تر به حل مسائل اساسی این حوزه در کشور عزیزمان باشد.

پتروشیمی میانکاله به تعبیر یکی از متخصصان ارزیابی محیط زیست، چیزی جز غارت محیط زیست نیست و متاسفانه در یک فرایند غیرشفاف و غیر مشارکتی، و با نقض آشکار اصول ارزیابی اثرات محیط زیستی، مجوزهای اولیه آن صادر شده و کلید خورده است. برای کشور ما که زیستگاه هایی چون میانکاله در ان بسیار کمیاب و قیمتی هستند، نه فقط پتروشیمی، بلکه صنایع با آلایندگی و ریسک بسیار کمتر نیز نبایستی در پهنه های مجاور(نظیر نوار شمالی کشور) مجوز بگیرند. متاسفانه دست های پشت پرده احداث این پتروشیمی، برای دریافت مجوزها و توجیه سودای ثروت اندوزی خود، دست به دامن دروغ و تحریف هم شده اند. ابتدا اینکه یکی از ضعیف ترین مشاوران را برای تدوین گزارش ارزیابی اثرات محیط زیستی خود که در واقع یک گزارش سفارشی است انتخاب کرده اند. دوم اینکه ادعاهای عجیبی چون ایجاد 70 هزار شغل را مطرح کرده اند که خنده دار است. واقعیت این است که پتروشیمی، صنعت اشتغال زایی نیست. در واقع نسبت شغل ایجاد شده به سرمایه صرف شده، یکی از کمترین ها در میان تمامی صنایع است! با این حال سود بسیار خوبی دارد! در واقع رانت بزرگی نصیب مالکان آن می کند که خوب بلدند به بهانه کمک به توسعه و اشتغال یک منطقه محروم و کم بر خوردار، برای جیب خود برنامه ریزی کنند و اغلب به واسطه ارتباطاتی هم که دارند این کار را خوب انجام می دهند. چرا که این روزها از زبان نماینده مجلس و امام جمعه منطقه می شنویم که چرا می خواهید جلوی طرح اشتغال زا برای این منطقه را بگیرید؟!...در حالیکه آقایان اگر دغدغه اشتغال دارند، صنایع غیرآلاینده و حتی دوستدار محیطزیستی وجود دارد که با هزینه کمتر در منطقه می تواند احداث شود و بخشی از مشکلات منطقه را نیز حل کند. برای مثال، سالهاست که در شمال کشور، مسئله انباشت زباله در جنگلها مطرح است و خیلی راحت می شود با احداث سایتهای تفکیک زباله یا کارخانه های زباله سوز، به حل بخشی از مشکلات محیط زیستی منطقه کمک کرد.

افرادی که به عنوان دلسوزان محیطزیست امروز پرچم دار جنبش اعتراضی مقابله با احداث پتروشیمی در میانکاله شده اند، باید سعی داشته باشند که فراتر از مورد خاص این پتروشیمی، مطالباتی جهت اصلاح نظام مجوزدهی ارزیابی اثرات محیط زیستی(EIA) در کشور را پیش ببرند تا دوباره چند ماه دیگر نخواهیم جنبش اعتراضی دیگری برای احداث فلان مجموعه آلاینده در نقطه دیگری از کشور تشکیل دهیم. تاکید بر دو رکن «شفافیت» و «مشارکت مردمی» از اساسی ترین مطالبات برای اصلاح نظام EIA در ایران باید باشد.

 

۰ نظر ۳۰ فروردين ۰۱ ، ۱۱:۵۹
هامون طهماسبی

برخی از عزیزانی که سابقه آشنایی با بنده دارند مطلع هستند که من و جمعی از همکارانم در پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف در فاصله سال‌های 1395 تا 1398 در شهر گلباف استان کرمان فعالیت‌هایی برای کمک به پیشرفت و توسعه پایدار محلی و منطقه ای آنجا داشتیم. پیش‌تر هم در یک برنامه مستند تلویزیونی که از شبکه‌های مختلف سیما پخش شده بود، مدل و رویکرد ما در این پروژه توسعه محلی-منطقه‌ای تشریح شده بود (برای دیدن این مستند 30 دقیقه‌ای در آپارات، اینجا کلیک کنید).

با این حال، در حالیکه فعالیت‌های ما به نقطه اوج خودش داشت می‌رسید و مسیر خود را (به باور ما) به درستی پیدا کرده بود، با تغییر نگرش حامی مالی پروژه، دچار مشکلاتی شدیم و نهایتا با انصراف حامی مالی از ادامه پروژه در حوزه‌های اجتماعی (که حوزه تمرکز ما بود)، همکاری ما در سال 1398 خاتمه پیدا کرد. خاتمه این همکاری اما به معنای پایان پروژه ما نمی‌توانست باشد؛ چراکه اساسا من معتقدم که وقتی شما وارد یک فعالیت توسعه منطقه ای می شوید دیگر نمی توانید زمان محدود برای خود تعیین کنید که با اتمام قرارداد، مسئولیت شما نیز به پایان برسد. از روز اولی که ما وارد یک منطقه می‌شویم، زندگی مردم دچار تغییر می‌شود و به واسطه این تغییر، یک مسئولیت دائمی بر گردن ما قرار می‌گیرد که با اتمام قراردادهای کاغذی، به پایان نخواهد رسید. با این نگرش، فکر گلباف و مسائل آن از ذهن من خارج نشد و نمی‌شود. در طول این یکی دو سال، ذهن من مدام به این معطوف بود که چطور می‌توانیم بدون منابع مالی، و با توان محدودی که حالا داریم، قدم موثری برای آینده گلباف برداریم. این افکار به ویژه با ارتباطاتی که با فعالین اجتماعی جامعه محلی حفظ شده بود و مطالبات آنها، رنگ و بوی احساسی و مسئولیتی بیشتری هم پیدا می‌کرد.

جمع‌بندی این فکرها، همان‌طور که فعالیت‌های دو سال آخر حضور ما در گلباف به آن‌سو همگرا شده بود، این شد که باید بر حوزه توسعه انسانی متمرکز باشیم و آن‌هم از طریق ایجاد یک انجمن تحول‌آفرین محلی. انجمنی که دغدغه‌اش کمک به توسعه پایدار گلباف باشد با تکیه بر توانمندسازی انسان‌های ساکن گلباف و بسیج منابع و توان‌های همه کسانی که دغدغه پیشرفت و آبادانی آن را دارند (چه ساکن گلباف باشند و چه خارج از گلباف، مثل ما یا مهاجرت‌کرده‌های این شهر).

«انجمن گلباف پایدار من» از دل فرایندی چند ماهه، با دشواری‌های خاص دوران کرونا شکل گرفت. ما به مدت 4 ماه  جلسات هفتگی (و البته مجازی به خاطر شرایط کرونا) با جمعی از فعالین اجتماعی محلی داشتیم و کم کم جمعمان بزرگتر شد و حس کردیم حالا وقتش رسیده که هویتی به آن در قالب یک انجمن غیررسمی ببخشیم. «انجمن گلباف پایدار من» که به جز من و همسرم، بقیه فعالینش، اهل گلباف هستند، می‌تواند اتفاقات خوبی را در گلباف رقم بزند و الگوی خوبی از انجمن‌های تحول‌آفرین محلی باشد. در این بین البته من هنوز نگرانی‌هایی دارم که مجازی بودن ارتباطات و جلسات به خاطر شرایط کرونا، اجازه ندهد آن‌گونه که می‌توانیم اهداف انجمن را محقق کنیم. در واقع مشکل اینجاست که از همان‌ابتدای شکل‌گیری، همه چیز مجازی است و فکر می‌کنم که کاش یک تجربه لااقل یک ساله از فعالیت حضوری در این انجمن وجود می‌داشت. نگرانی دیگر من هم به کمبود آدم‌های فعالِ «پای کار» و «توانمند» در هسته مرکزی این انجمن است که باز هم از طریق فضای مجازی (در دوران اولیه شکل‌گیری انجمن) سخت می‌شود آنها را پیدا کرد و بسیج کرد و نیاز به فعالیت میدانی بیشتری در آنجا وجود دارد. «پای کار» بودن، به ویژه کمیاب تر است. باید تلاش زیادی کنیم که افراد مجاب شوند برای تغییر سرنوشت خود لازم است که هزینه کنند (وقت و زمان بگذارند) و بدون آن، چیزی تغییر نخواهد کرد.

به هر حال امیدوارم که این موانع به لطف خدا و همت گلبافی‌ها، جدی نباشند و این انجمن که بسیار دوستش می‌دارم بتواند قدم‌هایی ماندگار و الهام بخش برای آینده گلباف بردارد و مصداقی از یک کار مردمی واقعی و تحول‌آفرین در حوزه توسعه پایدار باشد.

راستی این انجمن، یک نشانی اینستاگرام هم دارد: کلیک کنید.

عکس مربوط به شرکت یکی از اعضای انجمن در جلسات اسکایپی علی رغم درگیری در کار کشاورزی است. یک عکس خیلی دلگرم کننده و دوست‌داشتنی:)

۰ نظر ۲۶ تیر ۹۹ ، ۱۸:۳۲
هامون طهماسبی

امسال تلاش زیادی کردیم که حمایت چند نهاد را جلب کنیم که بتوانیم کمکی به مسئله منطقه بشاگرد هرمزگان کنیم. پیشنهاد ما این بود که شورایی از کنش گران و بازیگران دولتی و غیر دولتی در حوزه محرومیت زدایی بشاگرد شکل بگیرد و ما تسهیل گر و پشتیبان این شورا باشیم. مدل جدیدی از نقش آفرینی یک نهاد دانشگاهی در این جور مسائل را طراحی کردیم و بیش از 7 ماه تلاش کردیم که چه دستگاه های محلی و چه نهادهای حاکمیتی و دولتی و غیره را پای کار بیاوریم که این مدل ابتکاری در منطقه بشاگرد و به عنوان پایلوت اجرا شود. اما دریغ از حتی یک گوشه چشم مثبت! حتی استانداری هرمزگان که پارسال در همایش دانشگاه شریف برای بشاگرد، بسیار علاقه مند و مشتاق نشان می داد، حاضر به میزبانی یک نشست کم هزینه با حضور 20 نفر برای بشاگرد هم نشد!

ما با اینکه هیچ کدام مان بشاگردی نبودیم، تنها با این انگیزه شاید کمکی به مسئله به محرومیت در یکی از مناطق پر چالش کشور بکنیم، ماه ها تلاش کردیم و امید داشتیم که از رهگذر این تجربه، بتوانیم درس اموخته هایش را برای کمک به مسائل مناطق مشابه در دیگر نقاط کشور، توصیه و تکثیر کنیم. مشکل فقط دولتی ها هم نبودند؛ در این مسیر بعضا فعالین اجتماعی محلی هم پشت ما را خالی کردند تا امروز من اعلام کنم که دیگر پرونده بشاگرد را بستیم و فعالیت های حوزه محرومیت زدایی را در دیگر نقاط کشور پیگیری کنیم. البته حتما حکمتی در کار بوده است. با این حال، بشاگرد تنهاست و به کمک های متفاوتی از آنچه که در 40 سال گذشته تجربه کرده، نیاز جدی دارد. گاه گاهی هم با ما تماس می گیرند از فعالین اجتماعی یا توسعه گران که بیاییم کمک. اما بدون منابع، برای نهادی که NGO نیست و حتی اگر بود، باز هم حداقلی از منابع برای این حوزه نیاز داشت تا بتواند کمک موثری انجام دهد، امکان پذیر نیست.

مسئله فقط بشاگرد نیست. ایده های دیگری برای نقاط دیگری از کشور داریم و راه حل هایی که فکر می کنیم حداقل ارزش امتحان کردن را دارد. راه حل هایی برخاسته از دانش داخل و خارج و با نگاهی عملگرا و ریشه ای به توسعه محلی و محرومیت زدایی. اما حوزه فعالیت و مسئولیت هایش به قدری بزرگ است که بدون این منابع نمی شود. به طرز عجیبی، همه دوست دارند در میدان باشند و بیل به دست بگیرند یا پروژه افتتاح کنند و همایش های پرخرج بگذارند. با هر کس هم که صحبت می کنیم تائید می کنند که بدون دانش، مدل و ابزار مناسب، بسیاری از این تلاشها هدر می رود. اما باز کسی حاضر به حمایت نیست.

مدت هاست که فکر می کنم در حوزه توسعه محلی و محرومیت زدایی، باید به دنبال منابع حمایتی خیرین و آدمهایی بود که واقعا دغدغه کشور را دارند و در عین حال بر خلاف کمک های نهادها، دستت را باز می گذارند و استقلال ات را به رسمیت می شناسند تا بتوانی متمرکز بر «نتایج اثربخش» بشوی. اگر شما از آن ایرانیان میهن دوستی هستید که حاضرید از شکل گیری نهادی کوچک در حوزه محرومیت زدایی و توسعه محلی در کشور حمایت کنید که توانمندتر شدنش به بهتر بازی کردن کنش گران این حوزه در کشور یاری می رساند، با من تماس بگیرید. فرقی نمی کند داخل یا خارج از کشور. ما و بسیاری گروه ها و مجموعه های دیگر به این دست کمک های حمایتی نیاز داریم. این حوزه، در «بازار»، مشتری ندارد و به طور عادی تامین مالی نمی شود.

تنها از طریق کمک های حمایتی دولتی و غیر دولتی امکان بقا دارد. اما کمک های دولتی متاسفانه یا نیازمند لابی گری ها و روابط سطح بالاست و یا اینکه با قید و بندهای بسیار زیاد و قیچی کردن قال توجه مدل و برنامه پیشنهادی وجود خواهد داشت که عملا نبودنش بهتر از بودنش است. امید من به بخش غیر دولتی است. در حوزه محرومیت زدایی، کلی ایده خوب و برنامه کوچک و بزرگ داریم. اگر می توانید منابع مالی اختصاص دهید، بسم الله! با من تماس بگیرید! کارهای خوبی برای کشور می توانیم بکنیم. انشالله...

۰ نظر ۲۶ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۳۵
هامون طهماسبی

امروز روزنامه اعتماد، به بهانه بحث حذف «انتگرال» از کتاب های درسی گزارشی را چاپ کرده بود که در آن با من هم مصاحبه شده بود. البته یک مصاحبه سریع در بین جلسه کاری دیروز انجام شد و من خودم از طریق گزارش روزنامه امروز از نتیجه باخبر شدم. در این مصاحبه، گفته بودم که با وجود چالش های احتمالی، اما به طور کلی از این ایده حمایت می کنم و به نظرم ما در برنامه رسمی آموزش و پرورش، در گذشته مسیر اشتباهی را رفته ایم و به ویژه به جای تمرکز بر مهارت های نرم، سعی کرده ایم ذهن و تمرکز بچه ها را در سراسر کشور، به سمت مباحث ریاضی و تجربی پیچیده ای ببریم که ربط آن به حل مسائل توسعه کشور چه در سطح خرد و چه در سطح کلان خیلی واضح نیست. 

این گزارش را از لینک زیر می توانید بخوانید

 

۰ نظر ۲۰ بهمن ۹۸ ، ۲۰:۲۷
هامون طهماسبی

امروز در کلاسهای ضمن خدمت مرکز آموزش مدیریت دولتی ایران، تدریس داشتم. درس توسعه پایدار برای فراگیرانی که کارمندان و مدیران دستگاه های دولتی بودند و از شهرهای مختلف کشور در تهران جمع شده بودند تا در دوره آموزش های ضمن خدمتی شرکت کنند که تکمیل آن، به ارتقای موقعیت کاری آنها در سازمان متبوع شان، منجر می شود. واقعیت این بود که پذیرش تدریس این نیم روز در این مرکز، بیشتر به خاطر کنجکاوی خودم جهت آشنایی با فضای حاکم بر فراگیران چنین دوره هایی بود. نتیجه کار این بود که من یکی از بی روح ترین و راکد ترین دوره های آموزشی این چند سالم را تجربه کردم!

فراگیرانی که حس کنند از سر اجبار و رفع تکلیف در یک برنامه آموزشی شرکت کرده اند و اغلب شان هم در سن فعال یادگیری نباشند و بنا به دلایل مختلف هم انگیزه و تمرکز کافی در کلاس نداشته باشند، تصور کنید که چه فضای سختی را برای مدرس ایجاد خواهد کرد. از آن طرف چقدر از بودجه سازمانهای دولتی و نیز خود فراگیران صرف رفت و آمد و شرکت در چنین کلاسهایی می شود.

طراحی یک برنامه آموزشی اثربخش، قطعا چیزی فراتر از تعیین چند عنوان درس و پیدا کردن چند مدرس در دقیقه 90 برای تدریس آنهاست. نمی دانم جای مدیران مرکز آموزش مدیریت دولتی بودم چه می کردم. ولی می دانم که اتفاق خوبی به این شکل نمی افتد. حداقل برای سرفصل هایی مثل توسعه پایدار و مسئولیت اجتماعی سازمانها در چنین دوره هایی.

۰ نظر ۱۴ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۴۶
هامون طهماسبی